عاشقانه های کوچک
عاشقانه های کوچک

عاشقانه های کوچک

شعر

مرد آمد


چه خوش خیال بودم

که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم!

تازه

 کلاس اولم!

 من را

روی نیمکتی از  مژه هایت بنشان!

تا ببینی

 در یک پلک بهم زدن تو 

چگونه با سواد می شود!

دستم را بگیر!

و روی تخته ی سیاه گیسوانت بچرخان!

و "مرد آمد را "با من تمرین کن

"مرد آمد"

"مرد در باران آمد"

"مرد با اسب آمد"

آنقدر تمرین کن!

تا مرد بماند!

بماند و

 با تو 

الفبای زندگی را یاد بگیرد.


محسن حسینخانی

.

.

تقدیم به تمام زنانی که عاشقانه زندگی می کنند و تا ابد کنار عشقشان می مانند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.