1)
رفتنت
انفجار هیروشیما بود
بعد از آن
هر دوست داشتنی در من
به دنیا می آید
ناقص است
2)
قهرت را می توانم تحمل کنم
بهانه ات را..
لج بازی ات را..
اما دامن آبی چین دارت را نه!
ماهی کوچکی می شوم
که بعد از عمری
دریا را دیده!
3)
عمری روبروی هم بودیم و
بهم نمی رسیدیم!
اما نگاهمان عاشقانه در هم بود
ما دو شکوفه سیب بودیم..
کاش هیچ وقت
به رسیدن فکر نمی کردیم.
محسن حسینخانی
آره سومی هست در وبلاگم
محسن جان سلام
2 و 3 عالی بود
هر چند که قبلا هم خوانده بودم اما باز لذت بردم
سومی در وبلاگم هست؟
اشعارتون فوق العاده هستن استاد ...